آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان دهکده ی نامه های عاشقانه آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…... خدایا گاهی صدها بار مادرم را از خود می رنجانم، صدها بار به او بدی می کنم، صدها بار قلبش را می شکانم... ولی او صدها بار مرا می خواند، صدها بار مرا مورد محبت خود قرار می دهد، دوباره برایم دعا می کند، دوباره به من لبخند می زندو بدیهایم را فراموش می کند.
حال تو ای مهربان مهربانان
ای آفریننده خوبی ها ای آفریننده مادر مرا به خاطر بدی هایم نمی بخشی...؟!
واسه دلتنگیهای بی موردم منو ببخش واسه بغض هایی که تو گلوم نگه داشتم تا هیچی ازش نفهمی واسه دوستت دارم گفتن های بدون دلیلم واسه بوس های پنهونی موقعه خوابت واسه هر کاری کردن من که تو رو راضی نگه دار دارم واسه همش منو ببخش
|